ملينا جونملينا جون، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره
رضا جونرضا جون، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

ملینا عشق کوچولوی ما

اندر احوالات جوجوها

يكساله ديگه هم گذشت و امسال دومين سال بود كه با دو دسته گلم سال جديد رو آغاز كرديم.باز هم  باتاخير زياد اومدم  و حتي وقت نكردم تولد ملينا جونم رو تبريك بگم. هم مشغله خودم زيادتر شده و هم اين مدت گرفتار دكتر بودم. و اما از امسال ، روز عيد بوشهر بوديم و سفره هفت سين نداشتيم چون تا نزديكيهاي صبح بخاطر عروسي بيدار بوديم و موقع تحويل سال همه تو رختخواب بوديم. ولي از روند رشد رضاجون بگم كه ماشالا حسابي فضول شده و از ديوار راست بالا ميره و كاملا از شيطنت ها و جسارتش فرق دختر و پسر مشخص ميشه. بعد از شش ماه هم يه دندون پايين و يكي بالا و يكي ديگه هم درحال سفيد شدنه. از نظر زبون هم مثل آبجي گلش يه كوچولو با تاخيره و الان هانا ،مامان&nb...
7 ارديبهشت 1395

تولد رضا جون

چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آفرینش و چه اندازه عجیب است روز ابتدای بودن و چه اندازه شیرین است امروز ، روز میلادت ، روزی که تو آغاز شدی رضا جان تولدت مبارک ...
20 دی 1394

روند رشد گل پسري

10ماهش شده بودكه بعضي اوقات به تنهايي مي ايستاد و بعد از گذشت مدت كمي يك قدمي راه ميرفت و تا اولين بارتاريخ دهم آذر براي اولين بار چهار تا پنج قدم برداشت و از اون تاريخ به بعد مرتب راه ميرفت و ديگه ياد گرفته بود كه با كمك دستاش از زمين بلند بشه و كم كم با مهارت راه رفت . الان هم حدود يك ماهي ميشه كه 4 تا دندون بالاييش داره كامل رشد مي كنه. ...
14 دی 1394

دندون هاي ملينا و رضا

 اولين مرواريدهاي پسرم تو ٦ماه و اندي خودشو نشون داد و دو تا دندون پاييني خوشكل در آورد. ملينا هم اواخر خرداد ماه بود كه برديمش دندونپزشكي كه خودم ميرفتم و با اينكه قبلش خيلي آمادش كرديم و خودش مصر بود كه زود بريم ،تا محيط و اتاق دندونپزشكي رو ديد ترسيد و فقط به زور تو بغل باباش دكتر يه معاينه سطحي كرد و گفت كه ٤تا دندون عصب داره و ٢تا پر كردن و حتي بيحسي هم بهت زدن ولي بعدش ديگه حاضر به همكاري نشد و برگشتيم.و چون بهش قول نمايشگاه اسباب بازي (در صورت درست كردن دندونش )بهت داده بودم ، مجبور شدم از رفتن محرومش كنم و سر صدرا با عمو مصطفي و مامان جون رفتن خونه و ما با خاله و نيكا رفتيم نمايشگاه. ولي سريهاي بعدش كه اومديم شيراز با كل...
5 آبان 1394

روند رشد رضا جونی

از 5/5 ماهگی سینه خیز رو شروع کردی. سر 6 ماهگی  بطور کامل و بدون تکیه نشستی. 6/5 ماهگی گاگله رفتن رو شروع کردی. از 7 ماهگی هم وسیله می گیری و بلند میشی می ایستی.
28 مرداد 1394

فعالیتهای جدید رضا جون

الان سه ماه شده که نیومدم راستش هم وقتم کم شده و هم حوصلم ولی دیگه دلم نیومد بیشتر از این مجال بدم . تو این مدت رضا جون که خیلی بزرگ شده هم از نظر حرکات و هم فعالیتهاش .ملینا گلم هم به طبع رفتاراش عاقلانه تر شده . اما از عید شروع می کنم حدود یک هفته قبل از عید بود که اومدیم عسلویه و سال تحویل رو رفتیم جم خونه خاله ماریه و آقاجون ، مامان جون و دایی جون هم اومده بودن.بابایی تا دوم سرکار رفت و بعدش عازم بوشهر شدیم و بعد از تعطیلات هم رهسپار خرمشهر و خونواده بابایی واسه اولین بار رضا جونو می دیدن. اما بگم از فعالیتهای گل پسرم: اولین خنده صدادارش هم اوایل عید تو بوشهر خونه مامان اینا بودیم. عاشق اینه...
2 تير 1394

این خواهر و برادر

5 اسفند تولد 4 سالگی دختر گلم بود و یه کیک کوچولو خریدیم و دور همی یه جشن کوچولو براش گرفتیم. ولی بگم اندر احوالات این دو تا وروجک نازم ، رضا جونم که ماشالا هزار ماشالا پسر خوش اخلاق و خوش روییه. چون خیلی زود لبخند به لب آورد و عاشق اینه که با کسی تماس چشمی برقرار کنه و بهش لبخند بزنه. خیلی زود هم به اطرافش دقت و توجه نشون داد. خدا رو شکر نسبت به ملینا کمتر بهونه می گیره و بی قراری می کنه و از 4 روزگیش مامان جون پستونک تو دهنش گذاشت و خیلی از مشکلات منو کمتر کرد. ولی ملینا جونم که حسابی شیطون و فضول شده. خصوصاً تو این دو ماه و نیم که کامل با نیکادل هست بیشتر شیطنت میکنه. از یه نظر خوبه بیشتر سرگرم هستن و کمتر سراغ داداشی میر...
28 اسفند 1393

یک ماهگی پسرم

پسر گلم 1 ماهه شد امروز یک ماه از تولد پسرم می گذره . عزیز دلی که با اومدنش زندگی ما رو شیرین تر از همیشه کرد و همه ما رو غرق در سرور کرد. پسر عزیزم اومدنت به این کره خاکی رو تبریک میگم انشاالله که همیشه در پناه خدا سالم و تندرست باشی و پله های ترقی رو با موفقیت طی کنی. رضا جون 9 ساعته من رضا جون 1 روزه رضا جون 5 روزه ...
20 بهمن 1393

عکسهای دخترم

  این آخرین پستیه که از ملینا گلی به تنهایی می ذارم و ایشالا از سری بعدی این وبلاگ مخصوص دو تا گلم میشه. راستش توی این پست بیشتر می خوام عکسای این چند ماه اخیرتو بذارم . ولی ا ز رفتارها و کارای اخیرت بگم که خیلی شیرین زبون شدی و حرفای بامزه می زنی. اما متاسفانه خیلی یادم نمیاد. یکی ازحرفای بامزت اینه که وقتی کاری می کنی که مورد پسند ما نیست فوراٌ با یه لحن شیرینی  می گی ببخشید حواسم نبود و دیگه مجالی به ما نمیدی و به عبارتی زبون  ما هم بسته میشه. یکی از شیرن زبونیهات هم با نی نیه که بهم میگی مامان لباستو بزن بالا می خوام با نی نی صحبت کنم. اول نازیش می کنی و بعد می گی نی نی کی دنیا میای، بیا دی...
28 آذر 1393