برگشت ما
بالاخره ما برگشتيم . روز پنجشنبه 3.5 بامداد بود كه بعد از يك و ساعت و نيم تاخير رسيديم شيراز. جاي همگي دوستان عزيزم سبز بود . واقعاً كه سفري زيبا و معنوي بود خصوصاً صحنه ديدن كعبه براي اولين بار ، اينقدر هيجان انگيز و روحاني بود كه قابل وصف نيست . فقط آرزو مي كنم كه هر كسي آرزوي ديدنشو داره نصيبش بشه.
تا رسيديم فرودگاه با اينكه تمام مدت ماسك زده بودم و توي فرودگاه هم دست و رومو مجدد شسته بودم ولي نتونستم باز عزيزمو ببوسم . فقط سيري تو بغل فشردمش و و نوازشش كردم . قربون دخترم كه چقدر دلتنگش شده بودم . هر چند كه خدا رو شكر اينقدر فضاي اونجا معنويه و سرگرمي كه واقعا قدرت تحمل آدم بالا ميره . به دختر گلم هم خوش گذشته بود و زياد بي قراري نمي كرد و حتي تو اون چند روز به بوشهر هم مسافرت كرد. فقط يادمه شبي كه خواستيم عازم بشيم كلي گريه و جيغ كشيد كه همراي شما ميام مكه . تا اينكه از پاركينگ تا دم در حياط سوار ماشين آقا جون كرديمش و نشونش داديم كه ببين ماشينمون تو خونست و زود برمي گرديم و همين طور خاله جون لطف كرد و بعدش شما رو با ماشين يه دوري داد تا بالاخره آروم گرفتي . روز اول زياد برات دلتنگي مي كردم و همون شب پا به پاي تو اشك مي ريختم ولي خدا رو شكر به خير و خوشي گذشت.
همون شب عمو سعيد اينا هم از اراك رسيده بودن و اومده بودن استقبالمون. شما هم كه البته از اون جايي كه بايد ثابت كني دختر باباييه با بابايي با ماشين عمو برگشتي و من همراه آقا جون و مامان جون بودم. صبح هم موقع خواب گفتم بيا مامان پيشم بخواب گفتي مامان من دوست دارم ولي برم پيش بابا بخوابم. عزيزم هم مي خواستي كه من ناراحت نشم هم پيش بابات بري.خلاصه تا چند روزي كه شيراز بوديم خيلي دور و برمون مي چرخيدي و مرتب قربون صدقمون مي رفتي . مي گفتي آدم بايد پيش مامان و باباش باشه نه مامان جون آقاجونش. اي كلك من آني زحمتاي اون بيچاره ها رو به باد فنا دادي.
ولي اصلاً ناراحت نيستم كه شما رو همراه خودم نبردم. چون اينجوري هم به شما بيشتر خوش گذشت و هم ما تونستيم راحتتر به اعمالمون بريسم و هم اينكه با گرما و آلودگي ويروس كرونا خوشحال بودم كه نبردمت. چون ميديدم كساييكه با بچه كوچيك اومدن چقدر عاجز شده بودن هم به خودشون و هم به اون طفل معطوما سخت گذشت. تمام طول سفر هم تمام همسفرامون فكر مي كردن كه من تازه عروسم و برا ماه عسلم اومدن و كسي فكر نمي كرد كه يه دسته گل مثل شما تو خونه گذاشتم و يه جيگر ديگه تو راه دارم. وحتي به همين عنوان به عنوان زوج جون بهمون لوح تقدير دادن.