جشن تولد 2 گل
یادش بخیر وقتی بچه بودیم من و خواهرم چون تو یه ماه دنیا اومده بودیم تولدمون رو تو یه روز جشن می گرفتیم و حالا دو تا فینقیلیهامون چون اسفند ماهین و به فاصله سه روز از هم دنیا اومدن با هم تو یه روز جشن می گیرن.
عزیز مامان دوشنبه شب هفته قبل و به عبارتی دو روز بعد از تولد تو که مصادف با شب تولد نیکادل جون بود من و خاله جون یه جشن ساده و کوچیکی به مناسبت تولد هر دوتون گرفتیم در حد اینکه یه یادگاری براتون بمونه .
و عجب تولدی شد از شب قبلش نیکادل جون سرما خوردگیش شروع شده بود و همون روز چشاش از سرما ریز و قرمز شده بود و شما جیگر طلا اما همون روز از ساعت 8 صبح بیدار بودی و ظهر هم نخوابیدی و وقتی مهمونها اومدن یه کم بهونه گیر شدی و فقط با من تکون می خوردی و بخاطر همین مجبور شدم توی اکثر عکسات قسمت خودم رو بردارم و به همین دلیل یه خورده بدجور شده.البته آخرهای مجلس یه خورده بهتر شدی و با بچه ها بازی کردی. برای شام هم ته چین و سالاد اویه به اضافه ژله خرده شیشه درست کردیم.
ولی عزیزم هنوز هم عکس گرفتن از تو کاریست بس مشکل و چاره این مشکلو با عکس گرفتن از فیلمت یه کوچولو جبران کردم و بی کیفیتی بعضی از عکسها هم به این دلیله.
باقی تصاویر در ادامه مطلب
به هیچ وجه کلاه سرم نمی ذارم.
کلاه که نمیذارم هیچ ،گل سرمو هم پرت می کنم.
عاشق شمع فوت کردنم، صد بار مامانی شمع ها رو روشن کرد.
قرمزی لباسم از خون نیست بخاطر ناخنک به کیکه.
ایشالا تولد بچه هاتون عزیزان من