ملينا جونملينا جون، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره
رضا جونرضا جون، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه سن داره

ملینا عشق کوچولوی ما

سفرنامه ملینا در مالزی (1)

1391/4/20 22:35
نویسنده : مامانی
2,898 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فرشته قشنگم

امروز با یک ماه تأخیر اومدم و می خوام از خاطره سفر مالزی بگم.

عزیز مامان 17 برج 3 روز چهارشنبه بود که از تهران ساعت 7:45 به سمت کوالا پرواز داشتیم . منم بخاطر اینکه مسافت زیاد بود و اینکه تو هواپیما اذیت نشی یه فاشق مربا خوری دیفن هیدرامین بهت دادم که شکر خدا تا صبح نسبتاٌ خوابت برد و چون در گهواره خوابوندمت اصلاٌ اذیت نشدم . اما به محضی که رسیدیم یعنی ساعت 3:30 به وقت ایران و 7 صبح به وقت اونجا بهونه گیریات شروع شد وچون ساعت 2 به بعد هتل آماده می شد تا رسیدیم با ترانسفر فرودگاهی گشت شهری رفتیم .خستگی راه یه طرف و بهونه گیریهای تو یه طرف عزیزم چون تو هم جات خیلی مناسب نبود و خوابت میومد، به هر حال فقط دوربین از چمدون برداشتیم و  اول میدان استقلال رفتیم که اینم چند تا عکس از اونجا و نشون میده که چقدر خسته ای .

 

 

 

از اونجا به سمت خیابونی رفتیم که توریستها از اون مکان برای عکس گرفتن از برجهای دوقلو که نماد مالزیه استفاده می کردن. چون نمای برجها به طور کامل مشخصه .

               (ملینا و بابا جونش)

بعد از یه ربع به سمت کارخونه ی شکلات سازی رفتیم . شکلات مالزی از مواد صادراتیش بود که نسبت به تمام شکلاتهای خارجی که در ایرانه قیمت بالاتری داشت

 

بعد از بازدید ما رو بردن به قصر پادشاه پادشاهاشون . در مالزی  9 تا پادشاه نمادین دارن که یکی از اونها به شاه شاهان معروفه . البته فقط روزهای خاصی در سال درش بازه که ملت می تونن بادید کنن.

  بعد از اونجا به رستورانی ایرانی رفتیم و غذا جوجه کباب دادن.

خوشکل من غذا که خوردیم به هتل کنکورد  رفتیم و شکر خدا اتاقش تمیزش بود .کلاٌ هتل تاپ و تمیزی بود و در مرکز شهر واقع شده بود.

عزیزکم خاله جون اینا هم از شیراز با ما حرکت کرده بودن ولی 2 ساعت پروازشون تاخیر داشت و بعد از ما رسیدن. شب یه سر پیاده  به سمت   KLCC  و برجها رفتیم.         

نازنینم فرداش هم با تور خاله اینا اول به فروشگاه قلع رفتیم . چون قلع در مالزی الیاژی باارزش تلقی میشه و از صادرات معروفشون به حساب میاد. بعد از اونجا ما رو غار باتو بردن . یه غاری که در دل کوه واقع شده بود و معبد خدایان هندی بود. 280 پله باید بالا میرفتیم تا به اونجا برسیم و راه پله ها هم پر بود از میمون و من چهار چشمی مراقب بودم که سمت ما نیان البته تا چیزی جلب توجهشون نکنه نمیان طرفت.خیلی مکان قشنگ و باصفایی بود . فقط حیف که هوا گرم بود.

 

ادامه یادداشتها و تصاویر در ادامه مطلب

(ملینا و باباجون همراه  نیکادل جون)

عزیزم یه جا درست نایستادی تا ازت عکس بگیرم همش شیطنت می کردی ولی تا یه آقای خارجی با دوربین ازت گرفت قشنگ براش ژست هم گرفتی

وقتی که پایین اومدیم عمو مصطفی نارگیل خرید و اینهم صحنه اب نارگیل خوردنت.

 

از اونجا به طرف تله کابین رفتیم ، اونجا هم بخاطر اینکه مناظر زیبا و فوق العاده سرسبزی داشت  بی نظیر بود و وقتی که پیاده شدیم وارد مجتمع بزرگ تجاری ، تفریحی گیتینگ می شدیم. اونجا هم بد نبود . ناهارو در مک دونات خوردیم، یه چرخی زدیم و تو هم خواب بودی و نشد که سوار وسیله بازی کنیمت . روی هم رفته خوب بود و برنامه های شاد و رقص زیادی اجرا میکردن.

 

 

و اما بهشت و جهنم یا معبد چینی ها که واقعاٌ زیبا و منحصر به فرد بود . در ارتفاعات کوه چینی ها نمایی از بهشت و 7 مرحله از جهنم رو با استفاده از مجسمه سازی و کنده کاری در دل کوه به تصویر کشیده بودن که فوق العاده قشنگ و بی نظیر بود . هواش هم واقعا بهشت بود. در گرمای مالزی اونجا هوا خنک و نسیم ملایمی می وزید و کمی هم نم نم بارون در آخر سر، هواش رو حسابی دلچسب و بهاری کرد.

 

 

 

 

 

         وای اینجا جهنمه . نترس مادر نمیندازنت تو آتیش

 

        واینجا هم بهشت جای تو عزیزم

گل مامان این تا روز دوم سفر بود.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان حدیث ج.ن
21 تیر 91 9:36
سلا عزیزم ایشاله همیشه به سفر باشید عکسای قشنگی گرفتی یکی از عکسای ملینا اخمش با مزه بود از طرف من ببوسش


مرسی عزیزم که اومدی حدیث جونو هم ببوس


مامان نیکادل
22 تیر 91 12:09
ای من قلبون این وروجک بشم جیگر خاله
ایشالله همیشه بری سفرای خوب خوب البته با هم بریما


مااااااااااااااااااااااااااااچ


ایشالا خاله جون
مامان ستایش جون
22 تیر 91 19:46
_______¶(_.:._)_¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶_______¶__¶__¶¶¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶
¶¶¶______¶_¶_¶¶¶¶(¯`:´¯)¶¶¶¶¶
¶¶¶¶¶(¯`:´¯)¶ _¶(¯ `•✦.•´¯)¶¶¶
¶¶¶(¯ `.✦.•´¯ )¶ (_.•´/|\`•._)¶
¶¶¶(_.•´/|\`•._) ¶¶ (_.:._)¶¶
¶¶¶¶¶¶(_.:._)¶¶¶_ ¶¶¶¶ ¶¶¶
__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶(¯`:´¯) ¶¶ ¶¶¶
______¶¶¶¶¶(¯ `•.✦.•´¯)¶¶ ¶¶¶
____¶¶¶¶ ¶¶ (_.•´/|\`•._)¶¶¶ ¶¶¶
___¶¶¶¶ ¶¶¶¶ ¶ (_.:._)¶__¶¶¶ ¶¶
___¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶_¶¶¶ ¶¶¶___¶¶ ¶¶
_¶¶¶¶ ¶¶¶¶___¶¶¶ ¶¶¶¶____¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶____ ¶¶¶ ¶¶¶¶_____¶
-_____--------_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
-----_____---_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
----____-----_¶¶¶¶¶¶¶¶¶
___|___|___|_____|___|___|___|___
__|___|___|____|___|___|____|__|__
___|___|___|____|___|___|_|__|___|_
__|___|___|____|___|___|___|___|__
سلام این گل زیبا تقدیم به تو ودخمل نازت


مرسی عزیزم از لطفت
مامان ملینا
25 تیر 91 12:47
سلام عزیزم چه عکسای خوشگلی .همیشه به سفر و شادی .مامانی دستت درد نکنه همه چیز خوب بود .منتظر ادامه عکسها هستیم
مامان ملینا
25 تیر 91 12:59
سلام
مامان ملینا در خصوص ختم قرآن می خواستم توضیحاتی بدم
اول اینکه شما از روز اول ماه رمضان جز 2 رو شروع می کنید و روز بعد جز 3 و همینطور هر رور یه جز به جلوتر می روید و تاروز اخر ماه رمضون که به جز 1 می رسید.پس شروع جز شما از جز 2 می باشد.در صورت دیدن این کامنت حتماً بهم اطلاع دهید تا مطمئن بشم که مشاهده کردین
در صورت داشتن سوال کامنت بذارین.
التماس دعا

باشه عزیزم


مامان مرجان وامیررضا
25 تیر 91 18:22
سلام ملی خوشگله این عکسات رو ما ندیده بودیم انشاالله باهم برویم زیارت usa


ایشالا