ملينا جونملينا جون، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره
رضا جونرضا جون، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

ملینا عشق کوچولوی ما

این یک هفته

1392/5/4 17:33
نویسنده : مامانی
1,320 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز مامان هفته پیش یه سر رفتین هایپر .خاله اینا هم بعد از ما اومدن و شما فسقلیها رو بردیم شهربازی..شب هم مامان بزرگ و عمه جونت برا دکتر عمه اومدن شیراز.و ما روز شنبه از ظهر تا عصر رفتیم پیششون.

یکشنبه هم یه سر زیتون زدیم و بعد از خرید رفتیم سراغ مامان بزرگ و عمه و به سمت خونه مامان جون رفتیم،چون شام اونجا دعوت بودن که مامان جون کله پاچه و برای ما کله نخورها هم ماکارونی پخته بود.خاله ماریه هم اومده بودن.ولی خدا رو شكر اونرو شما خوب كله خوردی . ىوشنبه هم من به همراه خاله به كلاس رفتم.چون خاله جون كلاس معرق ميره و از اونجا كه من عاشق منبت بودم استادش پيشنهاد داده بود كه اصول اوليش رو يادم ميده و من رفتم و از اونجا كه مغاري كه خریده بودم جنسش بد بود خيلي كاري از پيش نبرديم شما هم قبل از رفتن من همراه بابايي، عمه و مامان بزرگ رفته بودي مطب دکتر و زودتر از ما رسيدين خونه.

خلاصه عزیزم سه شنبه هم افطاری به دعوت دوستامون سالن فرهنگیان دعوت شديم و عصرش با خاله اینا رفتیم بازار انقلاب مغارهامو عوض کردم و خاله تابلوهاشو قاب گرفت و بعدش شما جیگرکها رو پارک بردیم و نزدیک غروب رفتیم برای شام. بابایی هم اونروز کامل درگیر بیمارستان عمه جون بود تا شب که اونها رو رسوند فرودگاه و آخر وقت خودشو به ما رسوند.شما هم جز چند تکه کباب خالی چیزی نخوردین.

همیشه چهارشنبه ها بررمی گشتیم ولی چون خاله روز چهارشنبه کلاس داشت و من مشتاق یادگیری اونروز رو هم موندیم و به کلاس رفتیم و بعد از هفت سال ( بعد از ازدواج و زندگی در عسلویه) که متأسفانه هنرو بوسیده بودم گذاشته بودم کنار، آرامش و لذت بسیار زیادی رو تجربه کردم و همین جا، جا داره از خانم حدادیان بابت تدریس داوطلبانش کمال تشکرو  کنم که در همین یک جلسه کلی فوق و فن این کارو یادم داد. واقعاً ارزش یک روز مرخصی رو داشت.

دیروز ظهر هم برگشتیم عسلویه و باز دو هفته کار شروع شد.                

اینهم چند تا عکس از روز جمعه در ایران لند

 

 

( بقیه عکسها در ادامه مطلب )

عزیز دلم اونروز برعکس همیشه خیلی آروم و ساکت شده بودی و نمی دونم چرا اصلاً حرف نمی زدی . به قول عمو مصطفی رفته بودی رو سایلنت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان یاسمن و محمد پارسا
5 مرداد 92 0:52
الاهی بهت خیلی خوش گذشته معلومه همیشه به تفریح و شادی عزیزم

مرسي گلم
کلکسیونی از ایده های نو
5 مرداد 92 10:46
چه دخملی بوووووووووس
مامان مهراد
5 مرداد 92 10:47
✿♥✿ مامان و بابای محمدپارسا ✿♥✿
5 مرداد 92 20:13
سلام

محمدپارسا توی مسابقه ی نی نی شکمو شرکت کرده اگه دوست داشتید به کد 578 رای بدید

فقط کافیه کد 578 به 20008080200 بفرستید

باتشکر
مامان آمیتیس
6 مرداد 92 10:39
اين دستهاي ساده و خالي به سويتان
ما را به رسم رفاقت دعا كنيد
التماس دعا در شب نزول فرشتگان و به بند كشيدن شياطين


محتاج دعاييم عزيزم
کارینا
7 مرداد 92 15:23
سلام چه نی نی نازی دارین... ایشالله همیشه سالم باشه در کنار پدر و مادرش به ما هم سر بزنین

باشه عزيزم
مامانی درسا
8 مرداد 92 2:44
عزیزم ایران لند خوش گذشته شاید ما هم اومدیم نمیدونم ولی خیلی دوس دارم درسا بیارم شیراز و یه سر ایران لند هم بزنیم ........ انشاالله همیشه خوش باشید گلم


حتماَ بيا عزيزم خوش مي گذره
مامی بهنام وملینا
8 مرداد 92 12:23
چه عکسای خوشگلی حسابی خوش گذشته به دخملی خانومی طاعاتتون قبول

مرسي عزيزم بچه هاي گلتو ببوس
مامان نیکادل
10 مرداد 92 11:36

قربون ملینای ساکت خودم برم

خدا نكنه
زهره(مامان فاطمه)
12 مرداد 92 12:23
سلام مامانی عزیزم ماشااله به ملینای عزیزم
ازاینکه بهم سرزدی ممنونم من عاشق شیراز واهالی خوب شیراز هستم من با اجازه لینکنون میکنم

مرسي گلم منم شما رو لينكيدم
☆ یاسمین ☆
12 مرداد 92 16:56
چون بهش خوش گذشته بوده رفته رو سایلنتهمیشه خوش باشی عزیز دل خاله
گفتی معرق غصه اومد تودلمآخه من این هنر زیبا و باارزشو بلدم ولی از وقتی یاسمین به دنیا اومده،گذاشتم کنار.از دست خودم خیلی عصبانیم خانومی
ایشاله شما موفق باشی

مرسی خاله جون. شما دیگه مثل من تنبلی نکن و حتماً بازم شروع کن