فعالیت جدید ملینا
عزیزم بعد از سه چهار روز دیگه کاملاً به کلاست عادت کردی و می دونی که بعد از خوردن صبحونه باید سر کلاس حاضر شی . شعرهای جدیدی هم یادت گرفتی . سلام سلام بچه ها و الان هم بچه ریزه میزه که تو ادامه مطلب شعرشو برات می نویسم. تو این مدت دیگه کاملاً توی اتاقت بازی می کنی و بعضی وقتها که کار داریم میگیم ملینا بیا تو هال و به زور دست ما رو میگیری و می بری تو اتاقت. به امید روزی که تنها تو اتاقت بخوابی. یه عادت دیگت اینه که تازگیها زیاد به آهنگ و رقصیدن علاقه مند شدی و مدام وسط کارهای من می گی مامان آهنگ و بعدش می گی مامان پاشو بِیَقص(برقص) . گلم زیاد وقت ندارم چون فردا اگه خدا بخواد با خاله جون اینا عازم سفریم.موقع برگشتن از خاطرات سفر برات می نویسم.
اینم از شعرهای مهدت
سلام سلام بچه ها
چطوره حال شما
خانم کوچولو ، آقا کوچولو
هر جا رفتی سلام کن
هر که دیدی سلام کن
بچه ریزه میزه الان فصل پائیزه
هوا شده کمی سرد برگ درخت شده زرد
دسته دسته کلاغها پر می کشن سوی باغ
ابرهای تیره و تار میرن بسوی گلزار
این شعر اقتباس از شعرهای بچگی خودمون با یه سری تغییرات و حذف