روزهای تعطیلی ما
امروز بایه کم تأخیر اومدم . چون همون طور که گفته بودم نت خونه قطع بود و نت موبایل هم سرعتش کم بود. چهارشنبه دو هفته قبل آخرین روز کاری ، بابایی با پرواز رفت اهواز و من و شما هم با خاله جون اینا که روز قبلش اومده بودن خونمون تنها موندیم و چون همسایه بالایی و پایینی نبودن خونه کامل در انحصار ما زنها بود و یکشنبه هم با اومدن مرجان جون دیگه تکمیل شدیم و شد شهر زنان. روزهای خوبی داشتیم جز جمعه روز انتخابات ریاست جمهوری. بعد از اینکه از بیرون برگشتیم دیدیم کارگری که اومده بود طبقه بالا دستشویی رو بکنه تمام نخاله و سنگهاشو از جاکولری هل میده پایین و بی توجه به اینکه بین راهش به پنجره ما اصابت میکنه و موجب شکسته ش...
نویسنده :
مامانی
15:34